سلام آقا !
جمعه است وباز واژه ي انتظار كمي كه نه مدام در لابلاي ذهن خسته ام تكرار مي شود... اين روزها اهالي ساده دل گرفتارند ... كسي واژه ي انتظار را تكرار نمي كند ...
آقا ! من هنوز هرجمعه به عشق ديدن تو ، به شوق رسيدن تو اينجا را همين انتظار زيبا را تازه مي كنم ... باشد كه درجمعه اي سبز اين انتظار به ثمر نشيند

افسوس
چقدر مرد شدن سخت است!

آقای خوب جمعه ها

دست دل منم بگیر ، آقای خوب جمعه ها
وقتی هزار بار می میرم من تو غربت جمعه ها

دست دل منم بگیر خیلی شکسته ست به خدا
تو کوچه های منتظر زیادی خسته اس به خدا

آقــای خــوب بــی کسی ملطفتم خیلی بدم
ملطفتم خـیلی از ایـن گـناها رو خــوب بلدم

امــا فــدای مادرت نمیشه گــیرت نـباشم
جمعه ها رو بشمارمو مات و اسیرت نباشم

آقا چی کار کردی مارو که جمعه ها ابری می شیم
پای تموم جــاده ها دنیای بی صبری می شيم

آقــا خـودت دعــا بکن که قفل جــاده وابشه
بـــیای حـــساب آدمــا از آدمــا سـوا بشه

دلــم گــرفته بی هوا آقــای خـــوب جمعه ها
به کـوچــه مون سری بزن به شـــاعرای بی نــوا

گـــر چــه پیـمان را شکستم بر سـر پیمانه ام بـا همـــه بد عــهدی ام آن عـاشق دیوانـه ام

گـــر بــه ظاهــر دورم از درگــاه تو ای نازنیـــن بـاز هــــم مشــتاق روی دلـــکش جـانـانــه ام

از در مـــیخانه ات ای شـــاهد خـــوبان مـــران با هـــمه عصیان همان دردی کـش میخانه ام

پـــــرده بردار از رخ زیـــــبا که مشتاق تـــــوام آن رخ زیـــــبـا ندیــــــده، والــــه و دیــــوانه ام

پادشـــــاه جــــودی و ما بـــنده درگـــاه تـــــو منتـــــظر بـر درگهت ،زان بخشش شاهانه ام

در مـــــیان بحــر هجران غوطه ور گشتم ولی باز هـــم در جستجوی گــوهـــــر دردانـــــه ام

همچون من هرگز نباشـد بردرت پیمان شکن لیــک با الــــطاف غــیر از تو، شـها !بیگانه ام

چون که لطف توست تنها ضامن رســوایی ام ور نـــه آن گــردم که افشـــان در دل ویرانه ام

انتـــظارت بیش از حــد شد، تحمل تا به کی؟ آفتـــابـا! بـــــهر دیـــــدار رخـــــت پروانـــــه ام

والــــــه و شــــیدا و مـستم لیک، محتاج توام یک نــــظر بر من نــــــمـا، ای عارف فرزانه ام

با همه لحن خوش آوایی ام
در به در کوچه تنهایی ام

ای دو سه تا کوچه زما دورتر
نغمه تو از همه پرشورتر

کاش که این فاصله را کم کنی
محنت این قافله را کم کنی

کاش که همسایه ما می شدی
مایه آسایه ما می شدی

هر که به دیدار تو نائل شود
یک شبه حلال مسائل شود

دوش مرا حال خوشی دست داد
سینه مارا عطشی دست داد

نام تو بردم لبم آتش گرفت
شعله به دامان سیاوش گرفت

نام تو آرامه جان من است
نامه تو خط امان من است

ای نگهت خواستگه آفتاب
بر من ظلمت زده یک شب بتاب

پرده برانداز زچشم ترم
تا بتوانم به رخت بنگرم

ای نفست یار و مددکار ما
کی و کجا وعده دیدار ما,,,

او خواهد آمد... با شاخه باران .. با عطر گل هاي نرگس .. با زيباترين پيام قرآن .. او خواهد آمد و ستم را از جهان برخواهد چيد .. او خواهد آمد !!!!

هیچ داری از دل مهدی خبر!!!؟
گریه های هر شبش را تا سحر!!؟؟
او که ارباب تمام عالم است
من بمیرم سر به زانوی غم است
شیعیان!!!!!
مهدی غریب و بی کس است
جان مولا معصیت دیگر بس است
شیعیان بس نیست غفلت هایمان!!؟؟
غربت و تنهایی مولایمان!!؟
ما عبید و عبد دنیا گشته ایم غافل از مهدی زهرا گشته ایم

خیلی مطلبتون قشنگ بود خسته نباشید